با آبْ خود را از بوی آزارنده پاک کنید و به خودتان برسید که خداوند ـ عزّوجلّ ـ، بنده پلشتی را که هرکس کنارش بنشیند، از [بوی بد] او رنجه شود، دشمن می دارد . [امام علی علیه السلام]
بغض قلم
قلم...
دوشنبه 91 شهریور 20 , ساعت 8:9 عصر  

ن و القلم و مایسطرون...

 

 واژه ها مملو از اسرارند و افسونگری  می کنند ... گاهی مجبورت می کنند بخندی گاهی هم گریه ... گاهی با خواندنشان قلبت شروع می کند به طپش انگار پرنده  می شود و قفس سینه ات را تاب نمی آورد  پرواز می خواهد ،پرواز! ! گاهی هم اسیر می شوی در پیچ و تابش... گاهی پر از امید می شوی شور دوباره میگیری  گویی در نو بهاری و منتظر شکوفه... گاهی هم انقدر زرد میشوی که انگار خزانت فرا رسیده و بیم این می رود که هر لحظه بر زمین بیفتی....

و مادر همه این  اسرار قلم است ...باید خروشش را به نظاره بنشینی ... اجازه دهی پرواز کند شاید به بهشت ارزو ...شاید هم به دریای مواج تفکرات نیمه عقلانی شاید هم پیچک عشق به دست و پایش بپیچد...مهم نیست چگونه بنویسی مهم نیست!!! باور کن مهم نیست!!!

 مهم این است که رهایش کنی تا تو را نقاشی کنند...


نوشته شده توسط فاطمه | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

بغض قلم

فاطمه
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 12 بازدید
بازدید دیروز: 3 بازدید
بازدید کل: 8754 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لوگوی وبلاگ من

بغض قلم
موسیقی وبلاگ

اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اقا ی من ...
عشق...
رهایی
یا محمد
نرگس مست...
برای واژه هایم
قلم...