آدمى در جهان نشانه است و تیرهاى مرگ بدو روانه ، و غنیمتى است در میان و مصیبتها بر او پیشدستى کنان . و با هر نوشیدنى ، ناى گرفتنى است و با هر لقمه‏اى طعام در گلو ماندنى ، و بنده به نعمتى نرسد تا از نعمتى بریده نشود ، و به پیشباز روزى از زندگى خود نرود تا روزى از آنچه او راست سپرى نشود . پس ما یاران مرگیم و جانهامان نشانه مردن ، پس چسان امیدوار باشیم جاودانه به سر بردن ؟ و این شب و روز بنایى را بالا نبردند جز که در ویران کردن آن بتاختند و در پراکندند آنچه فراهم ساختند . [نهج البلاغه]
بغض قلم
یا محمد
جمعه 91 شهریور 24 , ساعت 6:20 عصر  

جگرم اتش گرفت یا محمد ... جگرم اتش گرفت ...جای خون توی رگهایم اتش میدود... اتشی از جنس غیرت... اگر کسی از این اتش بسوزد   ، ذوب شود حتی  بمیرد حق دارد  اخر  ای محمد  تو نه تنها پیامبر این امتی که پدر تمامی ما هم هستی و چه خوب پدری و چه خوب پیامبری...

اخرچگونه به پیامبری که خدا حتی دوست ندارد نامش را بی تصدق بیاوریم  توهین شود و ما نمیریم؟؟؟

اخر چگونه به پیامبری مثل تو رحمت اللعالمین توهین شود؟؟؟ اگر خودت بودی حتما می بخشیدی که تو بزرگ مرد ی کریم هستی که زمین از ابتدای تنفسش تا انتهای حیاتش مانند تو ندیده و نمی بیند ... خوشا به سعادتت ای مدینه روزی پیامبرم بر تو قدم گذاشته ...

چه شرافتی داری تو ای زمین به سبب این قدوم مبارک...

حال به صاحب این قدوم توهین شده است و قلب من پر از درد...

 

مدینه...

ومن فهمیده ام که چقدر پیامبرم دوستتان دارم...


نوشته شده توسط فاطمه | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

بغض قلم

فاطمه
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 7 بازدید
بازدید دیروز: 3 بازدید
بازدید کل: 8749 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لوگوی وبلاگ من

بغض قلم
موسیقی وبلاگ

اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اقا ی من ...
عشق...
رهایی
یا محمد
نرگس مست...
برای واژه هایم
قلم...